دختر شیر و خورشید

آری آری زندگی زیباست/زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست/گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست

دختر شیر و خورشید

آری آری زندگی زیباست/زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست/گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست

*

 

توی زندگی هرکسی

آدمهای زیادی میان و میرن

 

بعضیها رو فقط 1 بار می بینیم

(توی خیابون، تاکسی، مطب دکتر، فروشگاه، یه مهمونی...)

ممکنه یه گپ کوچولو هم باهاشون داشته باشیم

یا حتی یه برخورد تلخ

اما اصلاً توی زندگیمون تأثیر گذار نیستن

(بجز موارد استثنا)

حس خاصی نداریم بهشون

حتی ممکنه بعد چند دقیقه فراموش بشن

 

 بعضیها رو گهگاه می بینیم، یا شاید حتی اغلب اوقات

(مثلاً توی صف شیر، توی حیاط مدرسه-دانشگاه، توی  راه پله های محل کار، توی کوچه و...)

با اینکه اغلب حس خاصی نسبت به این آدمها نداریم

اما مثلاً نبودنشون برای یه مدت طولانی، یا تغییرات مشخصی که  درشون بوجود میاد توجهمون رو جلب می کنه

گاهی حتی نسبت بهشون کنجکاو هم میشیم

 

بعضیها رو یکم بیشتر می بینیم

(مثلاً همکارامون، همکلاسیهامون، همسایه هامون...)

دیگه حسی که نسبت به این افراد داریم فقط کنجکاوی نیست

تقریباً میشه گفت به "حضور داشتنشون" وابستگی پیدا می کنیم

(شایدم حتی به خودشون)

راجع بهشون، اخلاقیاتشون، افکارشون، عادتها و عقایدشون کمابیش یه چیزایی می دونیم

یعنی یه شناخت نسبی پیدا می کنیم

شاید حتی بشه گفت یکمی هم حسمون نسبت به این آدمها رنگ و بوی عاطفی بگیره

اما بازم روی زندگی ما تأثیر چندانی نمی ذارن

گیرم گاهی راجع بهشون فکر می کنیم، 

یا حتی نگرانشون میشیم

یا برای موفقیتها و شادیهاشون شادی مختصری هم می کنیم

اما دست و دلمون نمی لرزه براشون

 

یه عده دیگه ای هستن که روابطمون باهاشون گرمتر و نزدیکتر از این میشه

کسایی که برخوردهامون باهاشون بیشتره، حسی که نسبت به هم داریم قوی تره، شناختمون هم از همدیگه کامل تره

اینجا دیگه فقط وابستگی بهشون نداریم

دلبسته هم میشیم

اسم اینجور افراد رو می ذاریم دوست

کسایی که اکثراً شریک شادی و گاهی هم شریک غمهای همدیگه هستیم

اما یه قانون نانوشته میگه که معمولاً توی چنین جمعی باید خنده ها رو برد

شاید برای همینه که معمولاً توی جمع دوست ها اوقات خوبی رو می گذرونیم

 

توی قدم بعدی دایره ارتباطاتمون تنگ تر میشه و می رسیم به دوستهای صمیمی

معمولاً تعداد دوستهای صمیمی کمه

در حد یک یا دو

دوست صمیمی برای آدم تبدیل به یک دغدغه میشه

براش نگران میشی

برات مهم میشه

نسبت بهش احساس مسؤلیت می کنی

ازش توقع هم داری

یه رابطه حسی نسبتاً عمیق

دوست صمیمی کسیه که با خیال راحت حتی گریه هات رو هم براش می بری و بجا، انتظار دلداری و همدردی هم داری

یعنی می خوام بگم فقط برات وسیله شادی و سرگرمی نیست

می تونی به شکلی نسبتاً کامل از نظر احساسی بهش اعتماد کنی

 

توی همه این روابط

همیشه یه خط قرمز دور خودت رسم می کنی

این خط قرمز در مواجهه با آدمهای مختلف ممکنه کمرنگ یا پررنگ بشه

یا مثلاً محدوده اش تغییر کنه

اما از بین نمیره

یعنی همیشه اون حریم شخصی خودت رو حفظ می کنی

همیشه یه چیزی اون ته تهای ذهنت هست که دوست نداری ازش با کسی حرف بزنی

دوست نداری کسی بدونه چنین دغدغه ای هم داری

دوست نداری لو بره و کسی ازشون با خبر شه

حتی صمیمی ترین دوستت

نزدیکترین کَسِت

چون آدم فکر می کنه هیچکس به اندازه خودش درکش نمی کنه

هیچکس به اندازه خودش نمی فهمه مسئله اش رو

چون نمیشه برای کسی بطور کامل توضیح داد و هیچکس هم نمی تونه در آن واحد تمام اونچه که توی ذهن شما می گذره رو بفهمه و بقولی خودش رو جای شما بذاره و بعد فکر کنه

 

اما "گاهی" و "به ندرت" و "خیلی کم" و "در موارد نادر" شخصی وارد زندگی آدم میشه که انگار نیمه دیگه خود آدمه

افکارت رو می فهمه

احساست رو حس می کنه

علاقمندیهات رو دوست داره

وقتی براش از شادیت میگی، با تک تک سلولهاش این شادی رو حس می کنه

وقتی براش از غمت میگی، با همه وجود غمگین میشه

بدون اینکه زحمتی بکشی 

بی هیچ تلاشی

بدون صرف انرژی

بی هیچ توضیحی

همه ی تو رو می فهمه و حس می کنه

انگار جزئی از وجودته

کم کم انگار با هم یکی میشید

همونی که بهش میگن "یک روح در دو بدن"

دیگه در برابر این آدم چیزی به نام حریم شخصی نداری

یعنی نیازی نداری چیزی رو ازش پنهان کنی

همونطور که از خودت پنهان نمی کنی

این آدم میشه تکه ای از خودت

دیگه احساست نسبت بهش صمیمیت و دلبستگی و این حرفها نیست

مگر میشه آدم به خودش دل ببنده یا با خودش صمیمی شه؟

نه!!!

اون چه که هست خیلی خیلی فراتر از این حرفهاست

وجود چنین کسی توی زندگی آدم یه نعمته

یه جورایی دلت قرصه انگار

که هر وقت

هر هیجانی که قلبت رو بگیره

هر فکری که ذهنت رو مشغول کنه

هرچیزی

کسی هست که بتونی حست رو باهاش شریک شی

کسی هست که تو رو با تمام هیجاناتت می فهمه

و این بهترین و بزرگترین آرامش خاطر آدم میشه

وقتی همراهی برای بدوش گرفتن تمام احساسات و افکارت داری

خوب و بد

مثبت و منفی

غرورآمیز و شرم آور

ساده و پیچیده

عمیق و سطحی

می تونی با خیال راحت هرچیزی که توی ذهن و قلبت تلنبار شده باهاش درمیون بذاری

و این آدم برات عزیز میشه

مثل خودت

مثل وجودت

و داشتن چنین کسی نعمت بزرگیه که به لطف خدا من داشتم

گُلی که توی 3 سال گذشته از هر کس دیگه ای بهم نزدیکتر بوده و یکی از بهترین آدمهای زندگیمه...

... امروز، 17 امرداد، تولد این عزیز دلم بود 

 

نازنینم، تولدت مبارک

 

 

 

*PeGi