دختر شیر و خورشید

آری آری زندگی زیباست/زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست/گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست

دختر شیر و خورشید

آری آری زندگی زیباست/زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست/گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست

*

 سیزدهتون بدَر

 

 

سیزده بدر  ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــالِ نمی دونم چند بود 

حتی یادم نیست چند سالم بود 

اما مهم نیست 

مهم اینه که اون سال بهترین سیزده بدر عمرم بود 

 

اون سال عزیزجون تازه رفته بودن این خونه آخری 

یه ساختمان 12 واحدی گنــــــــــــــــــــــــــــــــده با حیاط و پاسیوی دراندشت 

با 11واحد خالی 

در همه واحد خالیها هم باز 

بعد فکر می کنید ما چکار می کردیم؟؟ 

قایم باشک بازی می کردیم! 

(خب البته  اونوقتا عقلمون همینقدر می رسید

بعد از اینکه کلی قایم باشک بازی کردیم و کلی توی ساختمان نوساز گم و پیدا شدیم 

همه باهم تصمیم گرفتیم یه دست وسطی بزنیم 

این "همه باهم" که میگم دقیقش میشه همه بجز عزیزجون 

فکر کن! 

شونـــــــــــــــــــصد نفر آدم 

هی از ایــــــــــــــــــــــــنور  

به اوووووووووووووووونور

هی هرررررررررررهرررررررررررر 

هی کرررررررررررر کرررررررررررررر 

(چون حیاط بزرگ بود کلی راه باید هی می دویدیم تا از این سرش به اون سرش برسیم )

بعد نه که من از همون بچگی کلی با ابهت بودم 

اینه که توپ هیچکس بهم نمی خورد 

با یه نفر دیگه (فکر کنم جودی بود) دوتایی جایزه نهایی رو (که یادم نیست چی بود) بردیم 

آخ که چه روزی بود 

بعد از ظهرش هم بازی استقلال و پرسپلیس بود که همونجا و همون روز، ما بچه جقله ها، از لج دوتا بزرگتر جمع بچه ها که استقلالی بودن، تصمیم گرفتیم پرسپلیسی بشیم 

(خدایی دلیل به این محکمی رو حال کردید؟؟؟) 

اون سیزده بدر دیگه هیچوقت تکرار نشد تــــــــــــــــــــــــــــــــــا همین دیروز 

دیروز جاتون خالی ما هم زدیم به دل دشت و دمن و طبیعت یه هتل اینجا توی بنگلور 

بعد حالا فضای سبز و ناهار و رقص  و دیدن کللللللللللللی ایرانی آشنا و غریبه و پیدا کردن چندتا دوست باحال و پایه یه طرف 

وسطی دسته جمعی یه طرف 

من البته بازی نکردم چون خیلی گرم بود 

اما خاطره بهترین سیزده بدر عمرم برام زنده شد 

وقتی می دیدم شونصد نفر آدم 

هی از اینورررررررررررررررررررر 

به اونورررررررررررررر 

هی هررررررررررررر هرررررررررررر 

هی کرررررررررررر کرررررررررررر  

یاد همون روز بیاد موندنی توی اون ساختمان نوساز بزرگ و دراندشت 12 واحدی با 11واحد خالی میفتم و لذتی که اون روز کنار همه عزیزان بردیم 

بخصوص عزیزجونی که دیگه نیست برای ساختن روزهای خوبی مثل اون روز 

 

 

 

* فکرشو که می کنم می بینم انگار چهارم دبستان بودم اون سال 

یعنی میشـــــــــــــــــــــــــه ۱۶-۱۵ سال پیش!!! 

 

* من یکی از دخترخاله هام رو گم کردم 

کسی ندیده؟؟ 

دخترخاله ها؟؟ شما ندیدینش؟؟؟  

 

 

 

 

 

 

 

خوش باشید