دارم روزهام رو به بدترین شکل ممکن می گذرونم
بهتر بگم، دارم هدرشون میدم
خالی از انگیزه
با کلی برنامه
و هیچی زمان
خسته ام؟
بلاتکلیفم؟
بیحوصله ام؟
همه اینها هست و نمی دونم چمه باز
از این روزهای لعنتی بدم میاد
حتی نمی دونم چی می تونه بهترم کنه
احتیاج دارم یه دست بیاد و شونه هام رو بگیره و محکم تکونم بده
بلکه این رخوت و بیحالی ازم دور شه
دوست دارم چشمهام رو ببندم و باز کنم و ببینم 1سال گذشته
از این روزها بدم میاد...
دوری .خیلی دوری دختر خاله و ما دلتنگ
دور نبودیم
اینقدر نبودیم
نفهمیدم چی شد...