دختر شیر و خورشید

آری آری زندگی زیباست/زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست/گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست

دختر شیر و خورشید

آری آری زندگی زیباست/زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست/گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست

*

آهای با شمام!!! 

 

 

 

این اصلاً رسم دوستی نیست که وقتی رفاقت به حد قابل اتکایی می رسه به یه بهانه قانع نکننده! یهو غیبت بزنه 

من الآن بیشتر از هر وقت به دوستیت احتیاج دارم 

لطفاً هرموقع فکر کردی بزرگ شدی بیا، منتظرم

*

بذار سر روی شونم...

 

 

هیچکدوم حال و روز درست و حسابی نداریم 

هردو اونقدر حالمون گرفته و داغونه که یه لشکر آدم هم کمه برای روبراه کردنمون 

هردو هم دلیلهای خوبی داریم برای ناراحتیمون 

اما وقتی بِهم می رسیم خودمون رو فراموش می کنیم 

توی ناراحتیه اون یکی غرق می شیم 

باورت میشه؟؟ اینقدر که برای همدیگه غصه می خوریم برای خودمون نه؟؟ 

بغض خودم روزها و شاید ماههاست که توی گلوم گیر کرده، اما هزار بار برای اون اشک ریختم 

وضعیت مسخره و آزار دهنده ایه 

اما دوست داشتن خیلی خوب توش حس میشه 

شایدم همینه که قابل تحملش کرده 

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

تا حالا مزه دوست داشتنه بی قید و شرط رو چشیدی؟؟

*

شارژ صوتی 

 

 

اصلاً حالم سرجاش نیست 

حوصله بیرون رفتن ندارم 

هوا سرده 

هر روز و هر لحظه اینجا مثل غروب جمعه دلگیر و آزاردهنده است 

 

دلم می خواد با بابا با هم باشیم و با هم بریم بیرون  

دلم می خواد این چند روز که اینجان برای یه مدت از نظر روحی شارژ بشن  

دوست دارم پر از انرژی باشم وقتی بابا اینجان 

هی به خودم میگم بهتره دست از این تبلی بردارم و بلند شم 

سعی می کنم خودم رو هی انرژیک نشون بدم 

هی پامیشم خودمو برای بابا لوس می کنم  

هی زبون می ریزم 

تا میاد روحیه بگیره دوباره همه انرژیم انگار میفته کف پام 

باز بیحس میشم 

 

تقصیر من نیست باور کن 

سرما خوردم باز 

روزای گل و بلبلم که وقت شناسی حالیشون نیست 

سرما هم که همیشه سرد و بیحالم می کنه 

اما می دونم اینا همه بهانه است 

ایراد کار جای دیگه است 

 

تا همینجاش هم خیلی طاقت آوردم 

تا بالاخره وقتی بابا میرن بیرون گوشی رو برمی دارم و شماره می گیرم و... 

صدات مثل همیشه بهم انرژی میده 

بخصوص که خبر خوش میدی که تا 2هفته دیگه برمی گردی 

قول می گیری که هوای بابا رو داشته باشم و کاری نکنم که وقتی برگشتن ایران پشیمون شم که کاش فلان جا می رفتم با بابا یا کاش فلان کارو می کردیم 

 

گوشی رو که قطع می کنم بابا برگشتن 

با یه دنیا انرژی میرم توی بغلشون و با خیال راحت می ذارم تلافی بوس هایی که توی این 8 ماه نگه داشته بودن رو در بیارن 

 

آی کِیف داره این لحظه ها 

*

بهم نگفته بودی

 

 

می دونی چیه 

فکرشم نمی کردم به یکی اینقدر وابسته شم 

همیشه خودمو یه آدم سفت و کنترل شده می دونستم 

فکر می کردم از پسش برمیام 

که تا ته خط باشم و خودمو حفظ کنم 

اما نمیشه 

خیلی سخته 

اینو توی این 3 روزی که نبودی فهمیدم 

 

می دونی امروز یاد چی افتادم؟؟ 

یاد اون شبی که از سرما و استرس امتحان لرزیدیم و لرزیدیم و رفتیم تا بستنی فروشی 

همون شبی که از سرمای هوا و سرمای بستنی و استرس امتحان و گریه شونه هام لرزید و لرزید 

همون شبی که گرمتر از هر وقتی کنارم بودی و شنیدی من رو و گرمم کردی با حرفها و دلداریهات 

همون شبی که از سرمای هوا و سرمای بستنی و استرس امتحان و دوستیِ خالص و بی ریا و معصومانه ات دلم لرزید و لرزید 

همون شبی که بیشتر از هروقت شاکر خدا بودم برای بودن و دوست بودنت 

 

بهم نگفته بودی وقتی نباشی اینقدر دلتنگت میشم 

بهم نگفته بودی وقتی نباشی هوای این شهر اینقدر گرفته و سرده 

بهم نگفته بودی 

 

امروز شنیدن صدات بینظیر بود 

 

مراقب خودت باش بچه جونم  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خواستی که ثبت شه، ثبت شد

*

برای سارا 

 

سارا جونم سلام 

خوبی؟؟ 

اوضاع روبراهه؟؟ 

درس و مشقا خوب پیش میرن؟؟ 

 

سارا می دونی این روزا چه روزایین؟؟ 

یادت میاد؟؟ 

10 سال پیش یه همچین روزایی بود 

قبل از امتحانای ترم اول 

سال اول دبیرستان 

یادته اون روزی رو که منیره کلافه شد و رفت از کلاس بقلی یه نیمکت کِش رفت و آورد چپوند بین نیمکت اول و دوم ردیف وسط کلاس 

بعد تو رو نشون روش و بعدم آمد به من گفت تو هم بیا بشین پیش سارا تا کسی نیمکتتون رو از کلاس نندازه بیرون؟؟؟؟ 

یادته اون موقع چقدرررررررررررررررر چشم دیدن همو نداشتیم؟؟ 

اما شوق رهایی از آوارگی (منظور همون صندلی تکیه) به احساس بسسسسسسسیار خوشمون نسبت به هم غلبه کرد و شدیم بغل دستی!!  

و اینجوری شد که کلی روز خوب با کلی خاطره خوب برامون درست شد 

چقدر همو دوست داشتیم 

چقدر تو سر و کله هم می زدیم   

(سارا باورت میشه من و تو با اینهمه تفاوت 10 ساله که دوستیم؟؟؟؟)

 

من همیشه از منیره بابت این حرکت گنگستریش ممنونم 

(هرچند عمراً هیچوقت به روش بیارم!!

 

خلاصه که این دوستی 10 ساله توی یه همچین روزایی بود که شروع شد و ان شالله که حالا حالاها هم تمام نمیشه 

خلاصه کلوم این که 

سارا جونم، 10 سالگی دوستیمون مبارک 

 

 

 ^v^v^v^v^v^v^v^v^v^v^v^v^ 

 

سلام 

چی گفتید؟؟ 

سلام و زهرمار؟؟؟ 

عیب نداره نشنیده می گیرم 

دلم خواست این پست رو برای سارا بنویسم که نوشتم 

بذارید یکم دوباره به حال و هوای پست گذاشتن برگردم و ذهنم متمرکز شه، باز هستم در خدمتتون 

فعلاً  

 

*pEgI

*

 همدلی برای درد دلها

 

وقتی بر حسب اتفاق 

درست اون وقتی که اصلاً انتظارش رو نداری 

یدفعه یکی سر راهت سبز میشه که می تونه سنگ صبور خوبی برای درد دلهات باشه 

می تونه گوش شنوایی برای حرفهای نگفته ات باشه 

اونوقته که ممکنه هول کنی و نتونی تمام اون چیزایی که توی دلت تلنبار شده و باعث شده به خودت حق بدی بهم بریزی رو براش کامل توضیح بدی 

هی نصفه نیمه و بریده بریده جواب میدی 

اونقدر پرت و پلا میگی تا آخرش مجبور میشی خودت با زبون خوش اعتراف کنی که 

ببخشید تمرکز ندارم، دارم مزخرف میگم 

 

حالا شانس بیاری و طرفت اینقدر بشناسدت و برات اهمیت قائل باشه که اینجوری نگاهت نکنه  و درک کنه که فقط یه کوچولو دست و پاتو گم کردی  

 

درد دل کردن هم بلدی می خواداااااا  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مرسی برای همه گوش کردنها و آرامش دادنها...

*

دیشب خواب تو را دیدم...


مگر میشه آدم همینجوری سرشو زیر بندازه بره تو خواب کسی؟؟

یعنی باور کنم که حالیت نیست؟؟

گیرم منم ناشناس

حسی که می گیری چی؟؟







دیشب خواب تو را دیدم

چه رویای پرشوری...

*

...


کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ

کار ما شاید این است

که در افسون گل سرخ

شناور باشیم





باشه قبول

تو همینجور ناشناس بمون

منم معلق و لنگ در هوا و ...

چی بود؟؟

آها

شناور

باقی می مونم







این شبها، شبهای قدره

التماس دعا 



*pEgI

*

هرچه هستم 

 

ببین!

من اگر از تو خوشم میاد

یا حتی بهت علاقمندم

بخاطر همینه که هستی

یعنی تو رو اینجوری دیدم و به دلم نشستی

یعنی اگر به هر دلیل و به هر شکلی عوض شی

اینی که هستی نباشی

حتی اگر این تغییر کم و کوچک باشه

خب دیگه اون کسی نیستی که منو جذب کرده

حالا اگر قراره تو از من خوشت بیاد

منم توقع دارم از همینی که هستم خوشت بیاد

می فهمی

یعنی اگر من تغییر کنم که دیگه من نیستم

میشم یه آدم دیگه

میشم یه شخص متفاوت

خب دیگه چه فایده ای داره که تو خوشت بیاد یا نه

مثل این می مونه که بگی از یه آدم دیگه خوشم آمده

این کجاش لذت بخشه؟؟

من تو رو همینجوری دیدم و خوشم آمد

ترجیح میدم اونی هم که من رو می بینه و به دلش می شینم

من رو همینی که هستم بخواد

نه اونی که خودش دوست داره

می فهمی؟؟

برای همینه که با اینکه خوشم میاد ازت و تحسینت می کنم

اما حاضر نیستم برای جا شدن توی دلت بشم یکی دیگه

و عوض کنم افکارم، اخلاقم، عقایدم، عادتهام، سلیقه ام و کلاً خودم رو

ترجیح میدم یه علاقمند خاموش باقی بمونم

تا اینکه بشم یه مورد علاقه پوست انداخته و رنگ عوض کرده... 

 

*PegI

*

 لیمووووووووووووووووووووویی 

 

 

  

سلام 

می دونید 

راستش جدیداْ فهمیدم چه رنگی رو خیلی دوست دارم 

لیمویی  

آخه من تا قبل از جدیداْ‌ نمی دونستم از بین رنگهای آبی، صورتی، لیمویی، سبز، نارنجی، قرمز، بنفش یاسی، سفید و سیاه کدوم یکی رو انتخاب کنم که مثلاً بگم از این بیشتر خوشم میاد 

اما حالا فهمیدم  

بعد حالا تازه فقط این نیست که 

یه نتیجه دیگه ای هم گرفتم 

اونم اینکه 

تازگی به این نتیجه رسیدم که بین اسانسها و رایحه های میوه ای 

به اسانس و رایحه لیمو بیشتر از هرچیز علاقه دارم 

از آناناس که اصلاْ‌ خوشم نمیاد  (نه بوش نه طعمش)

ترشی رایحه آلبالو رو دوست دارم 

شیرینی رایحه توت فرنگی هم برای مدت طولانی اذیتم می کنه 

رایحه پرتقال رو هم دوست ندارم چون بوی هر میوه ای میده غیر از پرتقال  

هلو هم همینطوره

اما لیمو اینطور نیست 

خنکی و شیرینی ملایمش همراه یه رگه تلخیه نا محسوس یه حس خوبی میده بهم 

بخصوص که طعمش رو هم خیلی دوست دارم (هم شیرین هم ترش) 

 البته سیب و کیوی هم بد نیستنا 

اما لیمو بهتره

جدیداْ هم یه برق لب لیمویی خریدم 

کلی باهاش خوش می گذره 

البته سعی می کنم خیلی استفاده نکنم 

اینطوری بهتره 

چون از بس وقتی این برق لب رو می زنم لبهام رو می جوما 

می ترسم بعد یه مدت چیزی ازشون باقی نمونه 

خلاصه که گفتم تا شما هم در جریان این کشفیات تازه بنده قرار بگیرید که اگر خواستید هدیه ای چیزی برام بگیرید به رنگش حتماً دقت کنید 

 

^v^v^v^v^v^v^v^v^v^v^v^v^ 

  

* حالا اگر گفتید ایراد کار کجاست؟؟؟!!!  

 

GoOdLuCk 

*PeGi

*

ساقی و مطرب و مِی جمله مهیاست ولی...

 

 

نزدیک 10 ساعته که داره همینجور بی وقفه می باره

هوا بدجور دونفره است

یعنی راستش

این هوای بهار کلاً بدجور دل آدم رو هوایی می کنه

آخه حیف نیست

بارون به این قشنگی

ساعتها می باره

اما تو همراه و همپا نداری برای اینکه بری و زیر این بارون باهاش قدم بزنی و عاشق بشی و عاشق کنی؟

ای بابا

به چه زبونی بگم هنوز من دلم دلدار می خواهد؟؟

 

... عیش بی یار مهیا نشود 

یار کجاست؟ 

 

GoOdLuCk 

*pEgI

*

خالی 

 

دفتر خاطراتمو 

هر شب ورق می زنم 

اسم تو تو هر صفحه اشه 

می خونم و می شکنم 

 

خالکوبی کردم اسمتو 

روی تمام بدنم 

تا باورت شه اونی که 

هر لحظه یادته منم 

 

هرکی می پرسه حالمو 

می گم همه چیز عالیه 

هیچکی نمی دونه چقدر  

جای تو اینجا خالیه 

 

 حالا می فهمم خالی 

یعنی چه حس و حالی 

 

خالی یعنی بی تو 

بی تو یعنی خالی 

خالی یعنی بی تو 

بی تو یعنی خالی 

 

 

فکر می کنم نبودنت  

عادی میشه فردا برام  

فردا میاد باز می بینم  

هیچی بجز تو نمی خوام 

 

با هیچکی حرف نمی زنم  

هیچ جوکی خنده دار نیست 

بعدِ هر زمستونی  

معلومه که بهار نیست 

 

هرکی می پرسه حالمو 

میگم همه چیز عالیه 

هیچکی نمی دونه چقدر  

جای تو اینجاخالیه 

 

حالا می فهمم خالی  

یعنی چه حس و حالی 

 

خالی یعنی بی تو 

بی تو یعنی خالی 

 خالی یعنی بی تو 

بی تو یعنی خالی 

 

دفتر خاطراتمو 

هرشب ورق می زنم 

 اسم تو تو هر صفحه اش

می خونم و می شکنم... 

 

 

 

 

 

دلتنگِ یه گمشده ام...