-
*
دوشنبه 18 خردادماه سال 1388 20:44
سلام خوبید؟؟ خب از جوّ انتخابات که یکم فاصله بگیریم 1 میرسیم به جوّ امتحانات 2 که می دونم این روزا بدجور دانشجویان محترم رو درگیر کرده من وقتی آمدم اینجا یه خط تلفن احتیاج داشتم به کسی که خونه رو برام پیدا کرد گفتم یه خط هم بگیره برام 3 اونم رفت و یه خط برداشت آورد و گفت این رو به اسم دوستم!!! خریدم چون شما هنوز...
-
*
شنبه 16 خردادماه سال 1388 16:17
`๑´ سلام میدونید این هندیا عادتها و رسوم عجیب و غریب زیاد دارن یکی از چیزایی که خیلی توجه من رو جلب می کرد و برام جالب بود این بود که می دیدم جلوی در ورودی اکثر خونه ها (منظورم خونه هندوهاست) یه نقش و نگاری با چیزی شبیه گچ کشیده شده که معمولاً هم مرتب عوض میشد یا چون اینجا بارون زیاد میاد هر روز اینا ترمیم میشد تا چند...
-
*
چهارشنبه 13 خردادماه سال 1388 16:13
لیمووووووووووووووووووووویی سلام می دونید راستش جدیداْ فهمیدم چه رنگی رو خیلی دوست دارم لیمویی آخه من تا قبل از جدیداْ نمی دونستم از بین رنگهای آبی، صورتی، لیمویی، سبز، نارنجی، قرمز، بنفش یاسی ، سفید و سیاه کدوم یکی رو انتخاب کنم که مثلاً بگم از این بیشتر خوشم میاد اما حالا فهمیدم بعد حالا تازه فقط این نیست که یه...
-
*
دوشنبه 11 خردادماه سال 1388 00:52
ساقی و مطرب و مِی جمله مهیاست ولی... نزدیک 10 ساعته که داره همینجور بی وقفه می باره هوا بدجور دونفره است یعنی راستش این هوای بهار کلاً بدجور دل آدم رو هوایی می کنه آخه حیف نیست بارون به این قشنگی ساعتها می باره اما تو همراه و همپا نداری برای اینکه بری و زیر این بارون باهاش قدم بزنی و عاشق بشی و عاشق کنی؟ ای بابا به چه...
-
*
شنبه 9 خردادماه سال 1388 10:24
مارمولک سلام خُب می دونید؟ راستشو بخواید می دونم مسخره است اما من تا سرحدّ مرگ از مارمولک می ترسم نه که بگم از بقیه جانوارا نمی ترسما نه اما خب قصه امروز ما راجع به مارمولکه جونم براتون بگه چند روز پیشا رفته بودم پشت بوم رخت پهن کنم!! همینجور که داشتم خرامان خرامان از پله ها پایین میامدم ییهو دیدم یه مارمولک اندازه یه...
-
*
پنجشنبه 7 خردادماه سال 1388 11:30
چشممان روشن! خب بالاخره اتفاقی که باید؟ نباید؟ افتاد یعنی بالاخره که میفتاد اما خب نه جای خوبی اتفاق افتاد نه زمان خوبی نه توی موقعیت خوبی دیشب دوست جون زنگ زد که پاشو بریم بیرون یه دوری بزنیم می دونید راستش از همون اولای راه دیدیم انگار همچین هوا یه مدلیه ها یعنی انگار طبیعی نبود یه طوریش میشد اما خب چون نمی فهمیدیم...
-
*
شنبه 2 خردادماه سال 1388 23:12
این چندتا باحال!!! ۴ نفر آدم بزرگ که حوصلشون سر رفته یه گردن شکسته ای پیشنهاد میده بریم بیرون یه دوری بزنیم دقیقاً 1 ساعت طول میکشه تا این 4 نفر به هم خبر بدن بعد 1 ساعت معلوم میشه که: یکیشون خسته است یکیشون حال نداره (چون اون اولی خسته است) یکیشون هم تازه می پرسه خـــــــــــــــــــب چکار کنیم؟؟ نتیجه: اون 4 نفر آدم...
-
*
شنبه 2 خردادماه سال 1388 00:03
...!! سلام می دونید من جدیداْ یه چیزی کشف کردم البته ببخشیدا بی تربیتیه اما حتماْ شنیدید که توی هند مردا عادت دارن هروقت لازم شد، کنار خیابون پای دیوار شلوارشون رو می کشن پایین و ... خب من تازگی به این نتیجه رسیدم که این مسأله مُسریه نمی دونم باور می کنید یا نه اما من بارها دیدم وقتی یکی ایستاده یه کناری و داره ......
-
*
یکشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1388 23:05
بنگلورنامه پگی خسرو(۲) سلام یادمه گفته بودم از اینجا براتون می نویسم خب چون تقاضاها خیـــــــــــــــــــــــــــــلی زیاد بود یه چند مورد دیگه که بنظرم جالب میان رو می نویسم 1- حاضرم شرط ببندم که شما توی ایران یا هرجای دیگه دنیا از خیابون با احتیاط رد میشید اما متأسفانه توی خیابونای هند احتیاط به دردتون نمی خوره...
-
*
جمعه 25 اردیبهشتماه سال 1388 09:33
*...* سلام می دونید راستش من همیشه از اسم "سارا" خیلی خوشم میامد یعنی از همون بچگی یه حس خوبی نسبت به این اسم داشتم و از شما چه پنهون که به اونایی که اسمشون "سارا" بود هم یه نیمچه حسادتی می ورزیدم تا اول دبیرستان حتی یه دوست "سارا" هم نداشتم اما اول دبیرستان یادمه ۴ تا "سارا"...
-
*
یکشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1388 21:14
بابا هنررررررررررررمند سلام می دونید من یه بیماری (شما بخون مرض) خاصی دارم که متأسفانه غیر قابل درمان می نماید اونم اینکه خوشم میاد هی برای خودم کار بیخودی درست کنم و یجورایی دست خودم رو بند کنم حالا اگر این کار در زمینه هنری!! باشه که دیگه واویلا ما یه baby داریم که همچین خیلی هم baby نیست و امسال کلاس اول دبستانه...
-
*
چهارشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1388 19:01
خالی دفتر خاطراتمو هر شب ورق می زنم اسم تو تو هر صفحه اشه می خونم و می شکنم خالکوبی کردم اسمتو روی تمام بدنم تا باورت شه اونی که هر لحظه یادته منم هرکی می پرسه حالمو می گم همه چیز عالیه هیچکی نمی دونه چقدر جای تو اینجا خالیه حالا می فهمم خالی یعنی چه حس و حالی خالی یعنی بی تو بی تو یعنی خالی خالی یعنی بی تو بی تو یعنی...
-
*
جمعه 11 اردیبهشتماه سال 1388 00:48
بنگلورنامه پگی خسرو(۱) سلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام به همگی حال شما؟؟؟؟ خوب و خوشید؟؟ خدا رو شکر ما هم بد نیستیم نه دروغ چرا اتفاقاً برعکس خیلیم خوبیم جای همگی خالی اینجا اوضاع روبراه روبراهه نه که بگم بهشته ها نه بابا اینجام یه خراب شده ایه مثل همه جا اما خب حال ما خوبه ملالی نیست جز دوری...
-
*
شنبه 5 اردیبهشتماه سال 1388 09:14
20 روز پیش با همه اونهایی که می شناختم خداحافظی کردم با فامیلهای دور با آشناها با همسایه ها با دوستها با فامیلهای نزدیک با خاله ها با دخترخاله ها با مامانم از همه سخت تر با آرش اما هنوز یه چیزی ته دلم رو گرم می کرد انگار هنوز کامل ته دلم خالی نشده بود اما امروز صبح ساعت 9:30 اون تنها دلگرمی هم رفت بابا امروز صبح برگشت...
-
*
چهارشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1388 22:15
اینجا، بنگلور- هند تمام حجم قفس را شناختیم، ... بس است بیا به تجربه در آسمان پری بزنیم... خب خب خب بالاخره بعد از 1 سال رسیدیم کجا؟ گفتم که بنگلور-هند 1 ساله که دارم خون دل می خورم اما خدایی تمام این 1 سال و همه مصیبت پاسپورت و پذیرش و ویزا و بلیط و چمدون بستن یه طرف، نحسیی که روز سفر از صبح ما رو گرفت 1 طرف یعنی...
-
*
جمعه 14 فروردینماه سال 1388 21:04
کیش، جزیره ی مرجانی سلام آقا با اجازتون (همچنین با اجازه خانمهای محترم) ما بعد عمری بالاخره طلسممون شکست و راهی کیش شدیم راستش این سفر اولین سفر هوایی من (یعنی اولین پروازم ) اولین سفر بدون خانواده اولین سفر اینقدر دور (خیلی نُنُرَما ) و... اولین سفر با کسی بود که خیــــــــــــــــــــــــــــــلی با هم تفاوت داریم...
-
*
پنجشنبه 6 فروردینماه سال 1388 00:58
بنی آدم اعضای یک پیکرند... سلام خوبید؟ راستش من چند وقت پیش ( 28 بهمن) توی یه همایشی شرکت کردم به اسم “طفلان مسلم“. این همایش ازطرف جمعیت دانشجویی- دانش آموزی “امام علی“ (با عنوان جهانی the first big brother ) برگزار شده بود. جمعیت امام علی گروهیه که اولاً اعضا و مسؤلینش همه دانشجو و دانش آموزن، دوماً وابسته به هیچ...
-
*
جمعه 30 اسفندماه سال 1387 14:52
سال نو مبارک سال نو، گُل آورد زمستونو بهار کرد سال قبل، بارو بست یواش یواش فرار کرد عید اومد، خنده کن فردا رو کَس ندیده سال نو، سال نو یه سال پر اُمیده ان شاءلله هر روزتون مثل نوروز باشه حالتون و فالتون شاد و پیروز باشه مثل بهارون باشید گل افشون همیشه خرم همیشه خندون ^v^v^v^v^v^v^v^v^v^v^v^ * پروردگارا، بار سنگین غم و...
-
*
پنجشنبه 29 اسفندماه سال 1387 17:26
تعطیلی خود را چگونه گذراندید؟؟؟ ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوبید؟؟؟؟؟؟؟ میگم شما تعطیلی خود را چگونه گذراندید؟؟؟ تعطیلی 25 اسفند رو میگم خوش گذشت بهتون؟؟ ان شاءالله که خوش گذشته اِـــــــــــــــــــــــــــی برای ما هم بد نبود گذشت خدا رو شکر صبحش که همش به بدو...
-
*
جمعه 23 اسفندماه سال 1387 01:21
My ChAnCe DaY بالاخره بعد از مدتــــــــــــــــــــــــــــی موفق شدم با مطب پروفسور ... تماس بگیرم البته نه که امکانش نبودا نه اولش تنبلیم میامد شماره رو پیدا کنم بعد تنبلیم مییامد تماس بگیرم بالاخره زنگ زدم و: - سلام، مطب پروفسور ...؟ - بله! بفرمایید - یه وقت می خواستم - چهارشنبه (3 هفته دیگه) ساعت 6:15 بعد از ظهر...